اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
13 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/05/03 - 19:56 در شعر و داستان
پیوست عکس:
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg · 475x360px, 59KB
دیدگاه
sofiya

آه اگر باز بسويم آيي
ديگر از كف ندهم آسانت
ترسم اين شعله سوزنده عشق
آخر آتش فكند بر جانت

1393/05/3 - 20:29
Reza

تمنای شکم روزی کند یغمای مورانت/اگر هر جا که شیرینیست چون زنبور بنشینی

1393/05/4 - 00:11
hamed-alon

یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش یاد حسین منزوی

1393/05/4 - 02:20
sofiya

‚ ای شمع چه میخندی ؟
به شب تیره خاموشم
بخدا مُردم از این حسرت
که چرا نیست در آغوشم

1393/05/4 - 23:10
Reza

مبارک ساعتی باشد که با منظور بنشینی/به نزدیکت بسوزاند مگر کز دور بنشینی

1393/05/4 - 23:12
sofiya

این شعر زیاده ولی قشنگه :
ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.

آنگاه، من، که بودم
جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،
چنگ زهم گسیخته زه را
یک سو نهادم
فانوس بر گرفته به معبر در آمدم
گشتم میان کوچه مردم
این بانگ با لبم شررافشان:
آهای !
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
خون را به سنگفرش ببینید! ...
این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
کاینگونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن ... {-35-}{-35-}

1393/05/4 - 23:30
hamed-alon

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق

برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این؟

1393/05/5 - 01:18
hamed-alon

ای آفتاب آهسته تر برام قصرش کن گذر
ترسم صدای سایه ات خواب است بیدارش کند

1393/05/5 - 01:32
hamed-alon



تالاب تاریک
سبک از خواب بر آمد
و با لالای بی سکون دریای بیهوده
باز
به خوابی بی رؤیا فرو شد

1393/05/5 - 01:58
Reza

دلدار که گفتا به توام دل نگران است/گو می‌رسم اینک به سلامت نگران باش

1393/05/5 - 02:04
hamed-alon

شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی

شهریار

1393/05/5 - 02:10
Reza

شما دیر مانید و خرم بوید/به رامش سوی ورزش خود شوید

1393/05/5 - 18:48
Mostafa

دی کوزه‌گری بدیدم اندر بازار/بر پاره گلی لگد همی زد بسیار

و آن گل بزبان حال با او می‌گفت/من همچو تو بوده‌ام مرا نیکودار

1393/05/5 - 20:57
sofiya

روی درخت ِ گردوی گس آن کلاغ ِ پیر
صد سال خانه کرد و ُ هزاران هزار بار
گردو از آن درخت بدزدید وُ خاک کرد
هر بار روی خاک
منقار ِ خویش را ِز کثافات پاک کرد
یک بار هم ندید
آن بلبل ِ جوان ِ غزلخوان ِ باغ را
یا دید وُ حس نکرد
آن روح ِ عاشقانهء دور از کلاغ را
{-35-}

1393/05/5 - 22:44
Reza

ارابه‌هایی از آن سوی جهان آمده است
بی‌غوغای آهن‌ها
که گوش‌های زمانِ ما را انباشته است

ارابه‌هایی از آن سوی زمان آمده‌است

1393/05/6 - 13:32
sofiya

من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.

شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
{-35-}

1393/05/6 - 23:22
Reza

من از تو پیش که نالم که در شریعت عشق/معاف دوست بدارند قتل عمدا را

1393/05/7 - 14:13
sofiya

نام تو بهترین سرآغاز / بی نام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم / جز نام تو نیست بر زبانم
{-35-}

1393/05/9 - 11:40
Reza

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا/گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را

1393/05/15 - 00:02
hamed-alon

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن * سایه ها رنگ سیاهی

1393/05/16 - 23:47
shahrzad

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ/// نیست یاری که مرا یاد کند

1393/05/17 - 17:35
Reza

دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش/جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را

1393/05/17 - 18:31
hamed-alon

مرا می گفــت دوش آن یــار عیــــار ســگ عاشق به از شیـــران هشیـــار
#«مولانا»

1393/05/18 - 01:36
Reza

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای/که بر من و تو در اختیار نگشادست

1393/05/18 - 16:05
Reza

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست/تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

1393/05/20 - 13:13
hamed-alon

تو کمان گرفته و در کمین، که زنی به تیرم! و من..غمین.../همه ی غمم بُوَد از همین،.. که خدا نکرده خطا کنی...!
#(هاتف اصفهانی)

1393/05/20 - 18:25
Reza

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست/عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

1393/05/25 - 15:31
hamed-alon

تا کی زنی بر خانه ها تو قفل با دندانها -------تا چند چینی دامها دام اجل کردت زبون

1393/06/7 - 01:00
Reza

تو زر نئی ای غافل نادان که ترا/در خاک نهند و باز بیرون آرند

1393/06/10 - 16:25
hamed-alon

دست از طلب ندارم تا کام من برآید**** یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

1393/06/10 - 22:05
hamed-alon

نـشـانـم پـیـش تـیـرش کـاش تـیرش بر نشان آید

کـه پـیـشـم از پـی تـیـر خـود آن ابـرو کـمان آید

1393/06/17 - 23:50
Reza

دل منه بر دنیی و اسباب او/زانکه از وی کس وفاداری ندید

1393/06/26 - 23:39
hamed-alon

های های، های دل تنگ من ره کجاست ، ره کجاست، پای لنگ من

1393/06/27 - 20:12
Reza

نبودی جز از خاک بالین من/بدو شاد بودی جهانبین من

1393/07/5 - 13:27
yalda

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز / هرکسی بر حسب فکر گمانی دارد . {-35-}

1393/07/5 - 14:22
bamdad

داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هرکجا بیندم از دور کند
چهره پر چین و جبین پر آژنگ

#میرزا

1393/07/5 - 23:52
yalda

گر نیست هنر ز جان چه خیزد / دور نیست گهر ز جان چه خیزد . {-35-}

1393/07/6 - 05:19
Reza

دنیا نبود عیدم من زشتی او دیدم/گلگونه نهد بر رو آن روسپی زرده

1393/07/6 - 13:25
bamdad

هر نفس این پرده چابک رقیب

بازین از پرده برآرد غریب

1393/07/6 - 18:19
Reza

بدبخت و گران جانی کو بخت از او جوید/دربند بزرگی شد می‌سوزد چون خرده

1393/07/7 - 23:27
yalda

هیچ نفهم ! این سخن عنوان مکن /خواهش نافهمی انسان مکن . {-35-}

1393/07/8 - 09:03
bamdad

نه قوی ناز محبت نه سینه سرخ مهاجر
کسی برای کویرم غزل نخوانده همیشه

1393/07/8 - 17:30
yalda

هرکه را بینی به یک راهی گرفتار غم است / گوییا در روی گیتی هیچکس دلشاد نیست .
{-35-}

1393/07/9 - 05:25
Reza

تو زر نئی ای غافل نادان که ترا/در خاک نهند و باز بیرون آرند

1393/07/9 - 15:04
yalda

دلی سربلند و سری سر به زیر / از این دست عمری به سر برده ایم .


{-35-}

1393/07/9 - 15:48
bamdad

مرا روزی گل افسرده ای گفت

نمود ما چو پرواز شرار است

1393/07/9 - 18:11
hamed-alon

تورا من چشم در راهم شبا هنگام

1393/07/10 - 01:11
yalda

موی سپید را فلکم رایگان نداد / این رشته را به نقد جوانی خریده ام .


{-35-}

1393/07/10 - 09:21
hamed-alon

مو سوختوم مو برشتوم که دیشو نومه نوشتوم {-163-}

1393/07/10 - 14:02
yalda

{-64-}


من جلوه ی شباب ندیدم به عمر خویش / از دیگران حدیث جوانی شنیده ام .


{-35-}

1393/07/10 - 14:13
hamed-alon

محبت مرده است اینجا
نه انسانیتی مانده نه حتی یک وجب انصاف

1393/07/10 - 15:19
yalda

فرومایه را دور دار از برت / مکن آن که ننگی شود گوهرت .

{-35-}

1393/07/10 - 15:53
bamdad

تورا روی زرد و مرا روی زرد

تو از مهر و ماه و من از مهر و ماه

1393/07/10 - 17:42
yalda

هرکه در کوی تو دولت یار شد / در تو گم گشت وز خود بیزار شد .


{-35-}

1393/07/12 - 09:38
bamdad

در تصوف ، رسم جستن ، خنده کردن بر خود است

در تیمم مسح کردن خاک کردن بر سر است

1393/07/12 - 17:51
bamdad

وای حامد الان دیدم که یه شعر از من گذاشتی!

خیلی خیلی ممنونم

{-35-}

1393/07/12 - 17:52
yalda

تو گویی ارغنون بستند بر هر شاخ و هر برگی / ز بس بانگ تذرو و صُلصُل و دُراّج و سار آید .


{-35-}

1393/07/12 - 18:32
bamdad

دگر صبح است و پایان شب تار است

دگر صبح است و بیداری سزاوار است

1393/07/12 - 21:01
hamed-alon

بابامداد جون خیلی دوس میداشتم این شعره عالی بود فدا مدا

1393/07/13 - 22:36
bamdad

ممنونم حامد تو لطف داری
این شعر واسه خیلی وقت پیشه والبته یه شعر نو هستش
من چهارپاره بیشتر دوست دارم ولی خب بعضی وقتا از دستم در میره دیگه :)

1393/07/13 - 22:40
Reza

توانا بود هر که دانا بود/ز دانش دل پیر برنا بود

1393/07/13 - 23:09
bamdad

دل ، چو در خدمت تو شاد کنم

ننگم آید که ز جان یاد کنم

1393/07/13 - 23:18
Mostafa

من هيچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد يا دوزخ زشـت
جامي و بتي و بربطي بر لب کشت
اين هر سه مرا نقد و ترا نسيه بهشت

1393/07/13 - 23:31
yalda

تو رو به دوست کن از قبله بگذر ای اهلی / به بت پرست چه نسبت خدا پرستی را.


{-35-}

1393/07/14 - 13:03
CORAL

الا یا ایها ساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها...

1393/07/14 - 13:26
yalda

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن / با مردم بی درد ندانی که چه دردی است .


{-35-}

1393/07/14 - 13:31
Mostafa

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد

چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد

گر چشمه زمزمی و گر آب حیات

آخر به دل خاک فرو خواهی شد

1393/07/14 - 14:26
yalda

تو میایی که زشتی را بروبی / تو خورشیدی ولیکن بی غروبی .


{-35-}

1393/07/14 - 14:33
CORAL

یا رب آن دلبر شیرین که سپردی به منش
می سپارم به تو از ترس حسود چمنش

1393/07/14 - 15:12
bamdad

شب نشانی است ز غمهای دراز

گو سخن در بر ما بگشای راز

(خودم{-7-})

1393/07/14 - 17:20
Reza

ز دو چشمت خیال او نشدی یک دمی نهان/که دو صد نور می‌رسد به دو دیده از آن لقا

1393/07/14 - 22:48
bamdad

ای نور خدا در نظر از روی تو ما را

بگذار که در روی تو بینیم خدا را

1393/07/14 - 23:01
CORAL

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را....

1393/07/15 - 08:44
Mohammad65

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته هاهست ولی محرم اسرار کجاست

1393/07/15 - 09:48
CORAL

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست....

1393/07/15 - 09:54
Mohammad65

تا ره غفلت سپرد پای تو
دام بود جای تو ای وای تو

1393/07/15 - 09:57
CORAL

وگر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست

1393/07/15 - 10:02
Mohammad65

تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت

1393/07/15 - 10:05
CORAL

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف

مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی...

1393/07/15 - 10:19
Mostafa

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

1393/07/15 - 12:38
yalda

ای سروپای بسته به آزادگی مناز / آزاده من که از همه عالم بریده ام .


{-35-}

1393/07/15 - 13:56
bamdad

ما خود خراب و مست شرابیم محتسب

نبود خبر ز مستی شرب مدام ما

1393/07/15 - 18:29
yalda

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام / خارم ولی به سایه ی گل آرمیده ام .


{-35-}

1393/07/15 - 19:18
bamdad

ما غره به دین داری و شاد از اسلام

گبران متنفر از مسلمانی ما

1393/07/15 - 19:25
Reza

امانتی که به نه چرخ در نمی‌گنجد/به مستحق بسپارم چه خوش بود به خدا

1393/07/17 - 00:05
bamdad

ای هم قفس بخوان که ز سوز تو روشن است

خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من

1393/07/17 - 00:10
yalda

نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست / اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند .


{-35-}

1393/07/17 - 09:18
CORAL

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

1393/07/17 - 09:54
bamdad

دیدمش و دید مر مرا و بسی

خوردم حرماش و خست خار مرا

1393/07/17 - 16:51
hamed-alon

ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
اسباب جمع داری و کاری نمیکنی
نعیم اصفهانی

1393/07/18 - 13:30
bamdad

یا باده ده حجت مجو یا خود تو برخیز و برو

یا بنده را با لطف تو شد صوفیانه ماجرا


(بخشی از غزل شماره ی 7 از غزلیات دیوان شمس)

1393/07/18 - 13:34
Reza

آن پیک نامور که رسید از دیار دوست/آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست

1393/07/29 - 16:35
bamdad

تا کی ز غم تو رخ به خون شوید دل

و آزرم وصال تو به جان جوید دل

1393/07/29 - 17:32
yalda

لطف خدا بیشتر از جرم ماست / نکته سر بسته چه دانی خموش . {-35-}

1393/07/30 - 05:15
bamdad

شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم

اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز

1393/07/30 - 06:11
Reza

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت/گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

1393/08/1 - 14:31
bamdad

تو بنمای آن چهره ی آتشین

که آتش فتد در بت و آستین

1393/08/1 - 16:57
yalda

نابرده رنج گنج میسر نمی شود / مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد . {-35-}

1393/08/3 - 05:18
bamdad

دوست می دارم من این نوروز فرخ فال را

تا کنم نو بر جبین خوبرویان سال را

1393/08/3 - 06:12
yalda

آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا . {-35-}

1393/08/3 - 13:00
bamdad

امروز هیچ خلق چو من نیست

جز رنج ازین نحیف بدن نیست

1393/08/3 - 17:53
Reza

تویی کردهٔ کردگار جهان/ببینی همی آشکار و نهان

1393/08/4 - 00:04
bamdad

ناگهان برگرد بخت ملک سر از مهد خواب

چشم تا میزد جهان بر هم برآمد آفتاب

1393/08/4 - 06:14
Reza

به خاک پای صبوحی‌کنان که تا من مست/ستاده بر در میخانه‌ام به دربانی

1393/08/6 - 23:53
yalda

یکی شکسته نوازی کن ای نسیم عنایت / که در هوای تو لرزنده تر ز شاخه بیدم . {-35-}

1393/08/7 - 05:32
bamdad

من خداوندگار فردایم

رنگ و بوی بهار زیبایم

1393/08/7 - 18:20
yalda

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی / تو بمان و دگران، وای به حال دگران . {-35-}

1393/08/7 - 18:55
bamdad

نکردیم کاری در این بندگیها

ندیدیم خیری از این زندگیها

1393/08/7 - 19:53
Reza

این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن/یار ما این دارد و آن نیز هم

1393/08/12 - 21:09
bamdad

مژده که شد در چمن رایت گل آشکار

مژده که سر زد سمن از دمن و مرغزار

1393/08/12 - 21:19
Majid

راستی الان عزیزمن سرت روشونه ی کیه
صدای خندهای تو الان تو خونه ی کیه
روزای خوب زندگیم تمومشون صرف تو شد
میگفتی راهمون جداست آخرشم حرف تو شد
مجید خراطها

1393/08/18 - 13:42
bamdad

در خلوتی که ره نیست پیغمبر صبا را

آن جا که می رساند پیغامهای ما را

گوشی که هیچ نشنید فریاد پادشاهان

خواهد کجا شنیدن داد دل گدا را

1393/08/18 - 19:36
Majid

اینروزا گوزنو سر نمیبرن میشکنن شاخشو میفرستن تو باغ

1393/08/18 - 21:14
bamdad

غم نادیدن آن ماه دیدار

مرا در خوابگه ریزد همی خار

شب تاری همه کس خواب یابد

من از تیمار او تا روز بیدار

1393/08/18 - 22:11
bamdad

دوست عزیز من آقا مجید گل
اینی که الان گفتی شعر بود؟!!!!!{-28-}

1393/08/18 - 22:13
Majid

شعر داریوش بود دیگه البته کامل نبود
روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک توچشمامه
با این که نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه
مجید خراطها

1393/08/19 - 02:02
bamdad

همه گفتنیها بدو باز گفت

همه رازها برگشاد از نهفت

داستان کیومرث

1393/08/19 - 18:07
Majid

تو عوض شدیو دیگه
نیستی او آدم سابق
حالا تو سردیو بی مهر
ولی من عاشق عاشق
فکر میکردم که میمونی
تا ته قصه کنارم
کاش میدونستی که بیتو
من چقدر بی کسو کارم
گفته بودی که دل تو
تا تهش همیشه با ماست
اما خوب نگفته بودی
آخر قصه همینجاست
فکر من پر شده بود از
این یه مشت امید واحی
کاش از اول میدونستم
تو رفیق نیمه راهی!
مجید خراطها

1393/08/20 - 20:37
bamdad

یکی شمشیر دارد دست ایام

کزو دشمنش را گیرد حسد نام

(#ویس_و_رامین)

1393/08/20 - 22:48
Majid

منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس
یا مثل من اگه کسی به فکر دردای تو نیست

1393/08/20 - 23:51
bamdad

تا تیز کرده ای به سیاست نگاه را

صد منت است بر دل عاشق گناه را

1393/08/21 - 06:16
yalda

از خدا جوييم توفيق ادب / بي ادب محروم ماند از لطف رب .

{-35-}

1393/08/21 - 11:04
bamdad

بتن رستم سوار رخش دلدل

بدل غواص دریای توکل

1393/08/21 - 18:19
Majid

تا تیز کرده ای به سیاست نگاه را
صد منت است بر دل عاشق گناه را
خیلی زیبا بود واقعا به دلم نشست

1393/08/21 - 19:35
Majid

لبم خندونه اما باز تو قلبم کلی غم دارم
درسته مهر اما باز بدون مهرت رو کم دارم
اگر امشب بیاد بارون تورو حس میکنم پیشم
دعا کردم بباره چون میخوام امشب بهاریشم
مجید خراطها

1393/08/21 - 19:42
bamdad

دست شاعرش درد نکنه
:)

1393/08/21 - 22:40
bamdad

میکند سلسله ی زلف تو دیوانه مرا

میکشد نرگس مست تو به میخانه مرا

1393/08/21 - 22:48
Majid

انقدر حرفامو خوردم دلم از دستت پره
میرمو عاشق میشم شاید بهت بر بخوره
قایق قدیمی بودم دلتو دادی به کشتی
از کنار قایق من با گذشت بودی گذشتی

1393/08/22 - 01:00
yalda

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار / ترک رضای خویش کند در رضای یار


{-35-}

1393/08/22 - 05:27
bamdad

رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است

به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است

1393/08/22 - 11:30
Majid

توکه رفتی خدا همرات ولی تنها شدی برگرد
سراغ اون که شبهاشو فقط بایادتو سر کرد
اونی که ظاهرا انگار زیادی از سرش بودی
ولی تنها اجابت از دعای هر شبش بودی

1393/08/27 - 14:05
bamdad

یک قریه و یک ستاره بالای سرش
چوپان پسری و رمه ای دور و برش

شام است و کنار خرمنی دخترکی
افشانده به روی شانه گیسوی ترش

1393/08/27 - 18:26
yalda

شــرط هـواداری مـا شـیـدائـی و شـوریـدگـیـسـت / گـر یـار مـا خـواهـی شـدن شـوریـده و شـیـدا بـیـا .
{-35-}

1393/09/30 - 06:30
bamdad

ای دره ی تنگ روزگارت چون است؟
دریاچه ی مست و آبشارت چون است؟

دور از تو در این دیار پوسیدم من
بی من تو بگو کنج و کنارت چون است؟

1393/09/30 - 18:53
Reza

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست/تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

1393/09/30 - 23:10
bamdad

تا لفظ من به گاه فصاحت بود روان

بازار من به نزد بزرگان بود روا

1393/09/30 - 23:26
Reza

از آمدن بهار و از رفتن دی / اوراق وجود ما همی گردد طی

1394/02/5 - 14:20
bamdad

یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا

از فروغ عشق ، خورشید قیامت کن مرا

1394/02/5 - 19:26
CORAL

اي سر و پاي بسته به آزادي مناز آزاده منم كه از همه عالم بريده ام

رهي معيري

1394/02/6 - 09:38
bamdad

مشو محبوس ارکان و طبایع

برون آی و نظر کن در صنایع

1394/02/6 - 16:37
Reza

عشق رخ یار بر من زار مگیر / بر خسته دلان رند خمار مگیر
صوفی چو تو رسم رهروان می‌دانی/بر مردم رند نکته بسیار مگیر

1394/09/4 - 22:04
bamdad

روی دیدار توام نیست، وضو از چه کنم؟
دیگر از جامه ی صد وصله رفو از چه کنم؟

1394/09/5 - 00:39
Mostafa

مهتاب به نور دامن شب بشکافت
می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت
خوش باش و میندیش که مهتاب بسی
اندر سر خاک یک به یک خواهد تافت

1394/12/29 - 13:01

باز نشر توسط